تو دانشگاه بودیم که سر کلاس یه خانومی خیلی ورجه وورجه میکرد
استاد بهش گفت خانوم چه خبرتونه؟ دختره گفت استاد به خدا تقصیر ما نیست، آقای فلانی داره مارو بالا پایین میکنه!
از خاطرات دانشگاه
زنگ زدم بابام هنوز سلام نکرده میگه ببین اگه پول مول میخوای بگم انتن نمیده ،
میگم بابا من خونه زنگ زدم برداشتی ،میگه موبایل خودتو میگم،گفتم موبایل نی خطه ثابته ،
برگشته می گه خو غلط کردی قطع کن موبایلمو بگیر
این باباهه که ما داریم!!!
یه بار بابامو بردم دانشگاه، گفتم همینجا تو حیاط بچرخ تا من بیام. بعد که برگشتم دیدم نشسته زیر آلاچیق با ۷-۸ تا دختر، براشون چایی گرفته داره از خاطرات جوونیش تعریف میکنه. وقتی نشستیم تو ماشین چند تا کاغذ داده به من میگه بیا برات شماره تلفن گرفتم، فقط این ۲ تا که جلوش علامت گذاشتم شوهر دارن.
برو بچ دانشگاه دخترو پسر رفته بودیم اهدای خون. دیدیم هی دارن ملت میرن تو اتاق زود در میان. همه تو کف بودن که اخه اگه با پمپ اگه خون میگرفتن بیشتر طول میکشید. تا نوبیت رسید به دوستم. مرده اول بهش گفت تو هم تو 6 ماه اخیر رابطه جنـــسی باغریبه داشتی. اونم با کمال رو گفت. غریبه نیست تک پر خودمه. 2 ماه پیش بود.چطور؟ مرده گفت بفرمایید بیرون. ایدز بعد 6ماه مشخص میشه. اقا رفیقم حالش گرفته اومد بیرون تو جمع بلند داد زد :هرکی تو 6 ماه اخیر رابطه جنــسی با غریبه داشته ازش خون نمیگیرن. اقا یهو دختر و پسر زنو مرد هر کی گوشیشو ورمیداشت.الو الو اینجا انتن نمیده. ده فرار.تقریبا همه رفتن. هرکی به یه بهونه ای . من و رفیقم بیرون در بودیم. قیافه هارو نگاه میکردیم نمیدونستیم بخندیم یا گریه کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
داستان مادری که نوزادش را در برف رها کرد
داستان وقتی دوست دخترم را به خانه بردم
دومین نظریه ارد بزرگ در دانشگاه گرگان
117137 بازدید
9 بازدید امروز
6 بازدید دیروز
166 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian