×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

زندگی یعنی خوبی همراه بدی

× ......................
×

آدرس وبلاگ من

eshghuolane.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/shahab1368

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ????? ??? ??? ????? ??????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ????? ??? ??? ????? ??????

داستان کوتاه عشق پسر به پدر

       

     

مردی دیروقت ? خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید كه در انتظار او بود

سلام بابا ! یك سئوال از شما بپرسم ؟

- بله حتماً.چه سئوالی؟

- بابا ! شما برای هرساعت كار چقدر پول می گیرید؟

مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سئوالی میكنی؟

- فقط میخواهم بدانم.

- اگر باید بدانی ? بسیار خوب می گویم : 20 دلار

پسر كوچك در حالی كه سرش پائین بود آه كشید. بعد به مرد نگاه كرد و گفت : میشود10 دلار به من قرض بدهید ؟

مرد عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال ? فقط این بود كه پولی برای خریدن یك اسباب بازی مزخرف از من بگیری كاملآ در اشتباهی? سریع به اطاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت كارمی كنم و برای چنین رفتارهای كودكانه وقت ندارم.

پسر كوچك? آرام به اتاقش رفت و در را بست.

مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می دهد فقط برای

گرفتن پول ازمن چنین سئوالاتی كند؟

بعد از حدود یك ساعت مرد آرام تر شد و فكر كرد كه شاید با پسر كوچكش خیلی تند وخشن رفتار كرده است. شاید واقعآ چیزی بوده كه او برای خریدنش به 10 دلار نیازداشته است.

به خصوص اینكه خیلی كم پیش می آمد پسرك از پدرش درخواست پول كند.

مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد.

- خوابی پسرم ؟

- نه پدر ، بیدارم.

- من فكر كردم شاید با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی كردم. بیا این 10 دلاری كه خواسته بودی.

پسر كوچولو نشست? خندید و فریاد زد : متشكرم بابا ! بعد دستش را زیر بالشش بردو از آن زیر چند اسكناس مچاله شده در آورد.

مرد وقتی دید پسر كوچولو خودش هم پول داشته ? دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت : با این كه خودت پول داشتی ? چرا دوباره درخواست پول كردی؟

پسر كوچولو پاسخ داد: برای اینكه پولم كافی نبود? ولی من حالا 20 دلار دارم. آیا

می توانم یك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟

 

من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم
...

جمعه 4 آبان 1391 - 10:02:31 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


به بهانه عید


داستان مادری که نوزادش را در برف رها کرد


داستان زيباي ميوه شب يلدا


داستان وقتی دوست دخترم را به خانه بردم


نامه پيرزن به خدا !


فقط با یه لبخند ساده


دل نوشته


نهایت عشق


سخنان ارد بزرگ فصل اول


دومین نظریه ارد بزرگ در دانشگاه گرگان


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

117236 بازدید

84 بازدید امروز

24 بازدید دیروز

250 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements