این داستان و یکی از دوستام برام تعریف کرد که خوندنش خالی از لطف نیست
خیلی سال پیش كه دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند
تعدادی هم برای محكم كاری دو بار این كار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای كلاس كه مجبور باشی
تمام ساعت را سر كلاس بنشینی.
هم رشته ای داشتم كه شیفته ی یكی از دختران هم دوره اش بود.
هر وقت این خانم سر كلاس حاضربود، حتی اگر نصف كلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت:
استاد همه حاضرند!
و بالعكس، اگر تنها غایب كلاس این خانم بود و بس، می گفت:استاد امروز همه غایبند، هیچ كس نیامده!
در اواخر دوران تحصیل ازدواج كردند و دورادور می شنیدم كه بسیار خوب و خوش هستند.
امروز خبردار شدم كه آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ كرده است:
هیچ کس زنده نیست ....همه مردند
سلام بر دوست گرامی
خاطره جالب بود ودقیقا هم همینطوره دل که شاد باشه
دنیا به کامته همه چیز بر وفق مراد
اما خدا نکنه دلت غمگین باشه هیچ چیز وهیچ کس
برات معنا و مفهومی نداره
چه میشه کرد باید ساخت
داستان مادری که نوزادش را در برف رها کرد
داستان وقتی دوست دخترم را به خانه بردم
دومین نظریه ارد بزرگ در دانشگاه گرگان
117198 بازدید
46 بازدید امروز
24 بازدید دیروز
212 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian