گفت دوستت دارم و آهسته رفت
گفت عشقم بودی و آهسته رفت
عمر من بودی چه کردی با دلم
گفت عمرم بودی و آهسته رفت
شور تو باقی بماند در دلم
گفت هستم تا ابد ، آهسته رفت
باورش سخت است که این مهرآفرین
با همه دردم مرا تنها نمود ، آهسته رفت
او که نامش ماندگار ، عشقش هزار
او که رویایش همیشه برقرار
با هــزارن آرمان و آرزو ، آهسته رفت
زندگی بال و پرت را میزنم
زندگی روزی رگ خود میزنم
زندگی از من چه میخواهی بگو
آنکه روزی داده بودی ، عاقبت آهسته رفت
من که مهرم را به پایش ریختم
من صداقت ریختم
من محبت ، من غرورم را به دار آویختم
پس چه میگویند ؟ که گر مهری کنی مهرت دهند
کو ؟ کو که گوید ؟ از محبت خارها گل میشوند ؟
او که روز زادنش مجنون نبود
او به چشم دیگران مظنون نبود
همچو مجنوند هزارانش چو من
تا به دست روزگار ، خل میشوند
بر دلم زخمی زدی
ای کاش خنجر می زدی
ای کاش این شعر مرا
یا نه ، افکار مرا یا که از سر تا به پا ، جان مرا
آری تو آتش میزدی
خواند این شعر مرا سر در گریبانش سپرد
خم به ابرو و
تبسم بر لبش
از پیش من ، آهسته رفت
داستان مادری که نوزادش را در برف رها کرد
داستان وقتی دوست دخترم را به خانه بردم
دومین نظریه ارد بزرگ در دانشگاه گرگان
117201 بازدید
49 بازدید امروز
24 بازدید دیروز
215 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian