يک مسافر تنها درحوالي جاده
مثل پنجره،دلباز،مثل سايه ها:ساده
بي خيال از دنيا،با تبسمي شيرين
امده پر از احساس،دل به زندگي داده
واي از اين باران! قصه گوي سال هاي بي حضور
که با وسواسي شگرف حلقه هاي دلبستگي را خيس مي کنند
انقدر خيس تا لبريز شوند ناگهاني تر از امدنت،مي روي
بي بهانه من مي مانم و باران هاي بي اجازه
قلب عاشقي که سپاس گذارت مي ماند تا ابد، متشکرم که به من فهماندي که:
چقدر مي توانم دوست بدارم و عاشق باشم بي توقع باور کن ،بي توقع!
دارم به تو فکر مي کنم فقط فکر مي کنم اما تمام لحظه ها پر مي شود،از سطرهاي عاشقي
همراه خوب و ساکت من،سلام
موسيقي زنده،ساده و بي کلام من
دوست دارم
-بدون توقع-
به نام عشق
باران گرفته مثل هميشه و ....
اري باران بي اجازه
داستان مادری که نوزادش را در برف رها کرد
داستان وقتی دوست دخترم را به خانه بردم
دومین نظریه ارد بزرگ در دانشگاه گرگان
117205 بازدید
53 بازدید امروز
24 بازدید دیروز
219 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian